امیدواریم که هیچ دستی...
میخوایم تو آخرین سه شنبه سال،کنار هیزم آتیش و سرخی غروبش از ته دل آرزو کنیم.یجوری که بلندتر از همیشه تو دلت بگی آمین و من از اینجا صدای اجابتشو بشنوم.میخوایم آرزو کنیم هیچکس هیچ کجای این دنیا محتاج هیچ دست و هیچ نگاهی نباشه.آرزو کنیم آغوش کسی گرفتار احساسی نشه که نیست و نباید هم باشه.میخوایم آرزو کنیم میراثمون از این زندگی یه دل پر از اُمید باشه،یه لب آراسته به لبخند و یه نگاه آمیخته به تواضع.امشب شب چهارشنبه سوریه و ما میخوایم بجای بوق و کرنا یه دنیا پر از عشق،آرامش و بدون کینه آرزو کنیم،تو هم یجوری بلندتر از همیشه، تو دلت بگی آمین و من اینجا صدای اجابتشو بشنوم. . .