سفارش تبلیغ
صبا ویژن

Amin

این وبلاگ برای انواع مطالب ساخته شده از دوستان عزیز خواهشمندم که صبور باشید و مارو با معرفی وبلاگمون به دیگران یاری کنید🌹...

اگر یک وقتی اتفاق افتاد فقط...

به نام خدا

بنظرم متن ایندفعه رو باید بدون هیچ تعارفی با زبون خودمونی نوشت چون زبون رسمی و جلسه ای نه به نویسنده میاد نه به خواننده و به نظرم با زبون خودمونی حس بهتر منتقل میشه.

بحث های مختلفی ذهن انسان رو در بر میگیره وقتایی که تنهاست و فکر میکنه یا با اشخاصی صحبت میکنه یا یاد قدیماش میفته و... سوالاتی براش ایجاد میشه که ممکنه خیلی ها رو اذیت کنه.

موضوعی که ذهن من رو بخاطر بعضی دلایل درگیر کرد باعث شد این متن تو ذهنم به وجود بیاد.اصولا مرد و زن مکمل همدیگه ان و زن مرد رو از لحاظ عاطفی تامین میکنه و مرد هم زن رو از لحاظ امنیتی و قدرتی کاملش میکنه. 

این پروسه رو خود خدا آفریده پس میشه گفت که ما درونش دخیل نیستیم و یک قانون طبیعیه.اما از قدیم گفتن یک دست صدا نداره یعنی چی؟!یعنی اینکه اگر چندین مرد یا چندین زن دست به دست هم بدن میتونن دیگری رو شکستش بدن.

همیشه مردم میترسن که زن مورد تجاوز قرار بگیره اما هیچی بعید نیست که مرد هم مورد تجاوز قرار بگیره. توی داستان های قدیم هم مثال هاش هست که مردی به تله می افتاده و بعدش با درایت خودش رو نجات میداده و بهترین میشده اگر اشتباه نکنم مثل رجبعلی خیاط که خودش رو در چاه فاضلاب میندازه و از دست اون زن فرار میکنه و بعد خوشبوترین فرد دوره خودش میشه و دارای قدرت های ماورایی میشه.

توی دوره زمونه ما از این کارا بیشتر و راحت تر اتفاق می افته متاسفانه. از دختر خانم هایی که متاسفانه متاسفانه یا گولشون میزنن و زود گول میخورن بگیرین تا آقا پسر هایی که به طور ناخواسته به جایی برده میشن یا در محل کار یا جایی که برای یادگیری چیزی میرن مورد تجاوز قرار بگیرن. نه کسی میفهمه معمولا نه کسی میتونه کاری بگیره چون پاسخ اکثرا "به تو چه خونه خودمه؛ مال خودمه؛ دوست دارم؛ پولشو میدم؛ تو نمیخاد دایه دلسوز تر از مادر بشی و..." رو به بقیه میدن.

خلاصه حالا فرض کنین یک فرد معمولی(یک آقا) داره توی خیابون راه میره و بعد یک ماشین با چند تا زن یکدفعه وای میسته جلوش و میان میندازنش تو ماشین اونم از همه جا بیخبر بدبخت میبرنش توی یک خونه یا خرابه یا همونجایی که کار میکنن توی یک جای خلوت پسره لختش میکنن هم پولاشو میگیرن ازش هم ازش سو استفاده جنسی میکنن و هم تهدیدش میکنن اگر بری شکایت کنی میکشیمت و از این چرندیات و نمیدونن جرم خودشون بیشتر میشه.

مخلص کلام حالا بزنه و خدا کمک اون پسر بکنه و موقعیتش پیش بیاد و هم بشه تماس بگیره با کسی و هم بشه جایی که بردنش رو بفهمه. بنظرم اگر اون فرد متعهد(من به متاهل میگم متعهد چون یک عهد و پیمان واقعی تعهده نه تاهل یا اهل بودن) باشه بهتره زنگ بزنه همسرش تا چندین نفر از اعضای خانواده به همراه پلیس اگر شد بیان و نجاتش بدن.اگراون پسر مجرد باشه و هیچ نوع تعهدی(به قول امروزیا سینگل خالص) نداشته باشه بهتره به پدرش زنگ بزنه تا نجاتش بدن.حالا فرض کنید یکی که متعهده گیر بیفته یا نه فقط بحثش رو با همسرش در میون بزاره که "عزیزم اگر یک روزی همچین چیزی بشه چیکار میکنی؟"زن یکدفعه وا میره:( بهم میریزه اول میپرسه و نگاه میکنه ببینه سالمه یا نه بعدش درگیر میشه و کلی فکر و خیال ذهنش رو درگیر خودش میکنه. چرا؟!چون مرد خونش؛ مرد زندگیش؛ کسی که مثل یک کوه بهش تکیه داده؛ داره از چیزی میگه که امثال خودش میتونن کوهش رو نابود کنن. اونقدری بهم میریزه که همه فکر و ذکرش میشه اون مسئله و میگه: "باید هرطور شده یک راهی پیدا کنم که نتونه کسی بهش حتی به چشم بد نگاه کنه" (ناگفته نماند که غیرت زن و مرد نمیشناسه کسانی که سن بیشتری دارن بهتر متوجه میشن که اگر آقایون هم بخوان با یک خانم دست بدن همسرشون خیلی خیلی جدی وارد میشه و جلوی این کار رو میگیره)باز راه رو میخواد پیدا کنه میگه: "نکنه موفق نشم:( نکنه کاریش کردن روش نمیشه بهم بگه. نکنه اتفاقی افتاده نمیخواد بگه. و..."باز دوباره فرض کنید اون آقا یکبار دیگه هم همچین موضوعی رو در دوران کودکی داشته ولی به لطف خدا تونسته از زیر بار مسئله در بره و خودش رو نجات بده(منظور از کودکی سنین تازه به بلوغ رسیدن هست).خوب دیگه بدتر...خانم با خودش بیشتر فکر میکنه و میگه نکنه قبلا که اینطوری شده همچین چیزی بوده و حالا میخواد بگه و هزار فکر بد و بدتر که هی بیشتر بهم میریزش.اما بنظر من درسته که چندتا خانم باهم متحد شدن تا غرور و آبروی یک مرد رو له کنن اما؛ وقتی اتحاد واقعی بین کسایی که تعهد بستن "مرد و زنی که بهم علاقه دارن" محکم باشه هزاران زن یا هزاران مرد هم اگر باشن اونها موفق میشن که از اون مخمصه نجات پیدا کنن. اگر مخالفین باید بگم که اشتباهه کارتون. با اینکه نظرات مورد احترام اند ولی بنظر بنده اشتباهه.اصل ماجرا اینه که آقا وقتی زنگ زد خانم بلا فاصله با تمام سرعت اشخاصی که نزدیکتر و راحت تره رو خبر میکنه تا خودشو برسونه به مردش و نجاتش بده و اگر به خدا توکل داشته باشه قطعا موفقه.مطلب آخر:درسته که مرد همه جوره به زن کمک میکنه اما اینطوری اگر باشه تمام روابط یک طرفه بوده هست و خواهد بود.مرد هم هرچقدر قوی باشه به یک کمک دست نیاز داره تا از پشت خنجر نخوره بهش.الکی نیست که میگن مرد و زن مکمل همدیگه اند.انشاالله برای هیچکسی (به قول قدیمیا کافر نبینه برای مسلمونم نیاره خدا) این اتفاق نیفته اما اگر خدایی نکرده افتاد با حفظ خونسردی فقط متحد بمونن اونایی که متعهدن یا اونایی که با پدرشون و دیگران هماهنگ کردن. این کلید موفقیته. خانم ها آقایون هرچقدر بیشتر نگران بشین و بترسین؛ بیشتر به سرتون میاد. پس نترسین و محکم با مشکلات و ترس هاتون روبرو بشید.با آرزوی موفقیت خدانگهدار.