پيام
+
بعضي وقتا از بس فکر نميکنيم؛؛يک خاباي عجيب غريب ميبينيم ک نگو و نپرس:D:D
انشاالله هرکي خاب ميبينه تعبيرش خوب باشه:)
بعضيا ي طورين با خاب دروغ ميگن:-|:-|:-|
مثلا يک چيزي ميخان ميگن خاب ديدم خدابيامرز فلاني گفت حتما فلان چيزو بخر:-o:-/:Dهيچي ديگ ي مدت به چيزايي ک ميخان ميرسن بعد از ي مدت حالشون گرفته ميشه:D
#fd#anfd
2-فانوس عشق
99/7/2
نوشته هاي ...
:D
2-FDAN
{a h=naslehjavan}نوشته هاي ...{/a} والا:Dهموني ک گاهي اوقات ميبينمش پول ميده اينطوريه:D
* راوندي *
خدا اموات شما را رحمت کند . پدرم را سال 66 در خيابان بلوار کشاورز روبروي بيمارستان پارس ماشين زد و بعلت عدم توجه بيمارستان به رحمت خدا رفت. :( اما بعد از فوتش مرتب به خوابن مي آمد طوري که وقتي ميخواستم بخوابم بخودم ميگفتم امشبم بخوابيم و آقا رو ببينيم ... تا اينکه يک شب در خواب بخودم گفتم عه بازم آقا اومد بخوابم برم شصتش رو بگيرم بپرسم اون دنيا چه خبره ؟ !
* راوندي *
براي شنيدن مابقي خواب بايد صبر ايوب داشته باشيد :)
2-FDAN
{a h=ravandi} راوندي {/a} خيلي ممنون@};-خدا پدر و مادر شمارو رحمت کنه:)انشاالله ک خيره:)ببينيم چه پندي در اين داستان زيبا هست:)صبر بايد کرد تا چيزاي خوب رو پيدا کرد و ياد گرفت:)جوينده يابنده است:)
* راوندي *
{a h=ANFD}2FDAN{/a} اشتباه بزرگي کردم ! سادگي کردم ! متوجه نبودم که اموات اجازه ندارند از آن دنيا چيزي بگن ، اما انگار بايد اين اتفاق مي افتاد چون وقتيکه ديدمشون وسط اطاق خوابيده بودند . وقتي از اطاق ديگري پرده رو زدم کنار و ديدم وسط اطاق خوابيده بخودم گفتم بازم بابا اومد تو خوابم خوبه برم شصتشو بگيرم بپرسم اون دنيا چه خبره !
* راوندي *
اشتباهم بخاطر اين بود که وقتي توي خواب متوجه شده بودم که در خواب هستم و با پدر خدابيامرز مي‌خوام وارد گفتگو بشم مي‌تونستم سوالهاي بهتري بپرسم که فقط اموات ميتونن جواب بدن . مثل علاج بيماريها يا اتفاقات آينده مثل جنگ يا زلزله يا سيل و امثالهم . ميشد راجع به زمان ظهور حضرت گفتگو کرد . بهر حال فرصت از دست رفت .
2-FDAN
{a h=ravandi} راوندي {/a} بعضي چيزها به اراده شما بستگي نداره کار خداست بنظرم:)اينکه شما از اون دنيا پرسيديد و اينها حتما حکمتي داشته:)در هر صورت از اون دنيا گفتن و اينا رو نميدونم درسته يا نه ولي يکي از اقوام ماهم خوابي با همين مضمون ديده و فقط به صورت کلي پاسخ شنيده:)
* راوندي *
تا شصتشو گرفتم بلافاصله از خواب بيدار شد پرسيدم آقا اون دنيا چه خبره ؟ گفت نميتونم بگم اصرار کردن نگفت تا اينکه گفت من پيرمردم اذيتم نکن . چون شستشو ميکشيد احساس کردم بند آخر انگشتش داره درد ميگيره داشتم شصتشو رها ميکردم که يک سوال کليدي کردم که جواب داد و بعد که با عجله پرسيدم بگو اون دنيا چه خبره در حاليکه داشت دستش رها ميشد گفت خودت مياي ميبيني
* راوندي *
بعد از اون ديگه هرگز بخوابم نيامد . بهر حال اشتباه بزرگي کردم مثل اون سوال کليدي که خيلي راحت جواب داد سوالات خيلي زيادي بود که مي‌توانست گره از خيلي از مشکلات باز کنه که ديگه همچين فرصتي پيش نمياد . اما هر چي فکر ميکنم نميدونم چرا با اون حالت خواب وسط اطاق بخوابم اومد مثل اينکه بايد اين اتفاق مي افتاد .
* راوندي *
{a h=ANFD}2FDAN{/a} چه پاسخي شنيده ؟
2-FDAN
{a h=ravandi} راوندي {/a} اونم کار خدا بوده ک يکدفعه با اون حالت خابتون برده:)
2-FDAN
{a h=ravandi} راوندي {/a} گفته شده بهش هرچي شنيدي و بهت گفتن راسته همه همش از پل صراط و نميدونم قعر جهنم يک دونش هم دروغ نيست خيلي حواست باشه خرابکاري نکني...
* راوندي *
{a h=ANFD}2FDAN{/a} اين فيد کم کم داره ترسناک ميشه. :D
* راوندي *
{a h=ANFD}2FDAN{/a} البته که همه چي صحت داره اما من فکر ميکنم اونطوري که هست در تصور ما نمي‌گنجد يعني اينکه هيچ چيز اونجا شبيه دنيا نيست ...
2-FDAN
{a h=ravandi} راوندي {/a} اره:D
2-FDAN
{a h=ravandi} راوندي {/a} آهان شما دنبال اشکال و چيز ميزاي بهشت جهنم اين...خوب اينو ک نميشه گفت مشتي:D
* راوندي *
{a h=ANFD}2FDAN{/a} نخير مقصودم اين بود که بطور کلي فرق مي‌کنه با چيزي که ما تصور مي‌کنيم :) بهر حال يک دنياي ديگه هستش. B-)
2-FDAN
{a h=ravandi} راوندي {/a} بله بله:D
2-رز سفيد
قبول دارم بله
2-FDAN
{a h=whiterose89}2رز سفيد{/a} لطف داريد:)